روزنوشته ها

ز کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود؟

ز کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود؟

دنبال انجام یک ماموریت خاص در این عالم میگشتم و همیشه به این می اندیشیدم که: خدایا من را برای چه خلق کردی؟ و من هیچ پاسخی برای این سوال نداشتم...
به این چند سال گذشته که نگاه میکنم میبینم که اکثر اوقات مشغول کلاس و درس و امتحان بودم. از یک جهاتی خیلی خوب بود. مثلا اگر در اطرافم مسئله ای پیش می آمد و باعث رنجش میشد خیلی فرصت اینکه خودم را درگیرش کنم نبود و میتونستم خودم را به خوبی با شرایط وفق بدم.
یادمه بچه که بودم کارهای پزشکها را تقلید میکردم و دوست داشتم یک پزشک شوم. کمی بعد از آن شغل معلمی مد نظرم بود و تو بازیها نقش معلم کلاس مال من بود. الان یه جورایی هم پزشک هستم هم معلم... در حیطه ی علوم حوزوی، جامعه شناسی و مشاوره تحصیل و پژوهش میکنم و احساس خوبی دارم و بدنبال کمک در ایجاد حال خوب و حس خوب در اطرافیان و هم وطنانم هستم.
و اینکه دیگه دنبال ماموریت خاص و ویژه نیستم چرا که ماموریت خاص و ویژه ی همه ی ما زندگی کردن همراه با حس خوب بودن هست و اون حس خوب ایجاد نمیشه مگر اینکه همیشه حواست باشه که یکی که خیلی خیلی قوی و سوپرمن هستش هواتو داره و نظاره گر توست ... به مهربونیش شک نکن...

بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

روزشمار 3

سه شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۹، ۰۶:۰۳ ب.ظ

یا جوادالائمه ادرکنی

امروز یکی از روزهای خاص هست. روز خاصی که صدای مظلومی در گوشه ای از عالم بلند بود در حالی که یاوری نداشت و ان مظلوم کسی نبود جز جگرگوشه امام رضا آقا جوادالائمه علیه السلام...

احساس میکنم آدم ها در روزهای خاص یه جورایی باید خاص تر باشن، خاص تر از روزهای گذشته شون... 

 امروز من خاص تر از دیروز شده بود. البته نه با برنامه قبلی بلکه تصادفی تصادفی...

قرار بود آقای عمویی که مسئول پذیرایی کلاسهای مرکز مشاوره بودند ،یک امانتی را به دستم برسونن... آقای عمویی همیشه با درست کردن شربت سر کلاسها، جااااان ما را تازه میکردند و من هم برای تشکر قبل از آمدنشون یک لیوان شربت آماده کردم . وقتی آمدند شربت را تعارف کردم و ایشان هم بعد از تشکر شربت را میل کردن... چشمم به کارگرانی افتاد که در کوچه مشغول کار بودند، احساس کردم چه کار بدی که برای کارگران زحمت کش شربت نیاوردم... برگشتم به آشپزخانه و مشغول آماده کردن شربت برای کارگران شدم و پارچ محتوی شربت را به دختر کوچکم دادم که براشون ببرن...

الان که فکر میکنم میبینم به برکت آقا جوادالائمه و روز شهادشون که یه روز خاصه، امروز من هم خاص شد ...  

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۴/۳۱
راضیه بیگی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی