روزنوشته ها

ز کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود؟

ز کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود؟

دنبال انجام یک ماموریت خاص در این عالم میگشتم و همیشه به این می اندیشیدم که: خدایا من را برای چه خلق کردی؟ و من هیچ پاسخی برای این سوال نداشتم...
به این چند سال گذشته که نگاه میکنم میبینم که اکثر اوقات مشغول کلاس و درس و امتحان بودم. از یک جهاتی خیلی خوب بود. مثلا اگر در اطرافم مسئله ای پیش می آمد و باعث رنجش میشد خیلی فرصت اینکه خودم را درگیرش کنم نبود و میتونستم خودم را به خوبی با شرایط وفق بدم.
یادمه بچه که بودم کارهای پزشکها را تقلید میکردم و دوست داشتم یک پزشک شوم. کمی بعد از آن شغل معلمی مد نظرم بود و تو بازیها نقش معلم کلاس مال من بود. الان یه جورایی هم پزشک هستم هم معلم... در حیطه ی علوم حوزوی، جامعه شناسی و مشاوره تحصیل و پژوهش میکنم و احساس خوبی دارم و بدنبال کمک در ایجاد حال خوب و حس خوب در اطرافیان و هم وطنانم هستم.
و اینکه دیگه دنبال ماموریت خاص و ویژه نیستم چرا که ماموریت خاص و ویژه ی همه ی ما زندگی کردن همراه با حس خوب بودن هست و اون حس خوب ایجاد نمیشه مگر اینکه همیشه حواست باشه که یکی که خیلی خیلی قوی و سوپرمن هستش هواتو داره و نظاره گر توست ... به مهربونیش شک نکن...

بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

روزشمار4

يكشنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۹، ۰۱:۵۴ ق.ظ

سلام 

بعضی وقتها دیدین آدم دلش یه جوری تنگ میشه که فقط دوست داره با خدا حرف بزنه؟

شما این جور مواقع چه کار یکنین؟

من غرق در خودم میشم و یک نامه برای خدا مینویسم...

خداجونم سلام، احساس میکنم خیل وقته که .....

و شروع میکنم به حرف زدن و درد دل با خداجونم...  یه روزی یکی از نامه هام به خدا را با شما به اشتراک میزارم... خوشحال میشم نامه ی شما به خدا را هم بخونم

....

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۵/۱۲
راضیه بیگی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی